معرفی کتاب های حوزه رشد شخصی

کتاب، چیزیه که شاید خیلی از ما با اون انس نداشته باشیم و تمایل چندانی برای مطالعه نداشته باشیم.
اما خوندن کتابهایی با موضوع رشد فردی و موفقیت به آدم انگیزه و انرژی میده تا با قدرت هر چه بیشتر به سمت اهدافش حرکت کنه.
کتاب اثر مرکب

موضوعات مطرح شده در کتاب
«انتخابهای شما تنها زمانی معنی دار است که آنها را به دلخواه به رؤیاهای خود متصل کنید. انتخابهای شایسته و انگیزشی، همانهایی هستند که شما به عنوان هدف خود و هسته اصلی زندگی خود در بالاترین ارزشهای خود تعین میکنید. شما باید چیزی را بخواهید و میدانید که چرا شما آن را میخواهید یا به راحتی میتوانید آن از دست بدهید.»
«اولین گام در جهت تغییر، آگاهی است. اگر میخواهید از جایی که هستید به جایی که میخواهید بروید، باید با درک انتخابهایی که شما را از مقصد مورد نظر خود دور میکنند، شروع کنید.»
«فرمول کامل برای به دست آوردن خوش شانسی: آمادهسازی (رشد شخصی) + نگرش (باور / ذهنیت) + فرصت (چیز خوبی که راه را هموار میکند) + اقدام (انجام کاری در مورد نظر) = شانس»
«ما همه میتوانیم انتخابهای بسیار خوبی داشته باشیم. ما میتوانیم همه چیز را کنترل کنیم. این در توانایی ماست که همه چیز را تغییر دهیم. به جای اینکه غرق در گذشته شویم، باید دوباره انرژی خود را جمع کنیم، میتوانیم از تجربیات گذشته برای حرکتهای مثبت و سازنده استفاده کنیم.»
برای ایجاد تغییر، ما نیاز به این داریم که عادات و رفتار خوب را ایجاد کنیم، که در کتاب از آن به عنوان تکانش یاد می شود. تکانش بدین معنی که با ریتم منظم و دائمی و ثبات قدم همراه باشید. حرکت های افراطی و تفریطی، موضع های عجله ای و جوگیر شدن و عدم ریتم مناسب موجب خواهد شد که ثبات قدم نداشته باشیم و حتی شاید از مسیر اصلی دور شویم و تکانش ما با لرزه های فراوان و یا حتی سکون و سکوت مواجه شود. واقعیت رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود اینجا پدیدار می گردد و باید همیشه بدانیم هیچ چیز مثل عدم ثبات قدم و نداشتن ریتم مناسب در زمان تغییر، نمی تواند تکانش را با مشکل مواجه کند
کتاب هفت عادت مردمان موثر
کتاب هفت عادت مردمان موثر
موضوعات مطرح شده در کتاب
عادت ۱: عامل باشید
اساسی ترین عادت عامل بودن است. عامل بودن یعنی مسئولیت کار خود را برعهده گرفتن، ملامت نکردن اوضاع و شرایط یا اشخاص و… نقطه مقابل عامل بودن، واکنشی بودن است. مردمان موثر عاملند، یعنی مسئول هستند و رفتارشان حاصل تصمیم و انتخاب آگاهانه خودشان است.
عادت ۲: شروع از پایان، در ذهن
عادت دوم ما را تمرین می دهد تا پیش بینی کنیم که آینده موضوع مورد نظرمان چگونه خواهد بود و یادآور این ضرب المثل قدیمی است که اگر نمی دانید کجا می خواهید بروید، همه راهها شما را به مقصد می رساند. شروع ذهنی از پایان می گوید که آنچه می خواهید بدان برسید را تجسم کنید. آینده تا به امروز ما را به مقصد راهنمایی می کند، چیزی که با کمک نتیجه نهایی ایده ال به آن معنا می بخشیم با تمام مزایا و ویژگی ها، مثبت و بدون هرگونه عیب یا ضرری همان چیزی است که استفان کاوی در تشریح عادت دوم در کتاب خود بیان داشته است. ذهنا از پایان آغاز کنید یعنی به روشنی مقصدتان را بدانید. تا بدانید که می خواهید به کجا برسید.
عادت ۳: نخست به اولین ها پرداختن
عادت سوم به طور مشخص به روشها و راههای رسیدن به تجسم تعریف شده در عادت دوم پرداخته است. به این ترتیب که به سمت عمل کردن گام بر می داریم.
عادت ۴: برنده – برنده اندیشیدن
از منظر یک عادت فردی مرتبط با دیگران،
مردمان موثر، تفکر برنده – برنده دارند؛ همان طور که این تئوری به ما کمک می کند تا به وسیله روشهای نظام یافته به راه حل برنده – برنده دست یابیم. دو چیزی که بسیار به یکدیگر نزدیک و متصل هستند.
عادت ۵: اول فهمیدن و سپس فهماندن
اول در پی فهمیدن باشید، سپس سعی کنید بفهمانید. این کار به نظر ساده می نماید اما در عمل دشوار است.
عادت پنجم می گوید که پیش از توجه به دیدگاه خودمان، به موضوع از دید دیگران نیز بنگریم.
در کتاب استفان کاوی، عادت ششم به کارگیری توام پنج عادت پیشین است. بنابراین، این عادت به تنهایی شامل تمام اجزای آنها نیز می شود.
عادت ۶: هم افزایی یا سینرژی
اجسام مشابه یا اجسامی راکه برای انجام عملکردهای پیاپی در نظر گرفته شده اند، به صورت مکانی با هم ترکیب کنید.
عادت ۷: اره تیزکردن
عادت اره تیزکنی، به مـــــا می گوید که در مقایسه سفر با مقصد، اهمیت سفرکردن را بدانیم. مردمان موثر براساس این عادت، مردمانی هستند که به طور مداوم بازنگری و نوسازی آنچه را انجام می دهند و روش آن را مدنظر قرار می دهند.
کتاب از خوب به عالی

موضوعات مطرح شده در کتاب
در حقیقت، مدیران نامداری که از بیرون سازمان آمده، و به اداره امور میپردازند، نقشی در رساندن یک شرکت، از مرحلهی خوب به عالی ندارند. در میان مدیران شرکتهای رهسپار تعالی، ده نفر از هر یازده نفر از درون خود سازمان به منصب مدیریت رسیدهاند، حال این که شرکتهای همتراز شش برابر بیش از دیگرانف سعی داشتهاند مدیران خود را از میان افراد بیرون سازمان انتخاب کنند. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۲۲)
رهبران سطح پنجم نیازهای مبتنی بر خودخواهی و غرور را از خود دور کرده و به هدفی بزرگتر یعنی ساختن یک شرکت عالی میاندیشند. این بدان معنا نیست که این رهبران هیچ گونه غرور یا عزت نفسی ندارند. در واقع آنها به طرز باور نکردنی جاهطلباند، اما جاهطلبی آنها در وهله اول و قبل از هر چیز برای سازمان است نه برای خودشان. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۳۵)
مدیرانی که تحولات خوب به عالی را پدید میآورند، این طور نبود که نخست، مبدا حرکت را انتخاب کنند و بعد افراد مناسب را بیابند. آنها ابتدا افراد مناسب را انتخاب میکردند (و افراد نامناسب را حذف میکردند) و بعد هدف خود را تعیین میکردند. آنها در واقع میگفتند: «ببینید، من واقعا نمیدانم چه هدفی دارم. اما تا این حد میدانم: اگر افراد مناسب را انتخاب کنیم، آنها را در جایگاههای مناسب قرار دهیم و افراد نامناسب را حذف کنیم، آن گاه میتوانیم هدفی عظیم و ارزشمند برای خود تعیین کنیم.» (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۶۴)
افراد شایسته مهمترین سرمایه به شمار میروند. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۹۳)
آیزایا برلین در رساله معروف خود به نام «خارپشت و روباه» مردم جهان را به دو گروه: خارپشتها و روباهها تقسیم میکند، که برگرفته از این گفته یونانی قدیمی است: «روباه خیلی چیزها میداند، اما خارپشت فقط یک چیز خیلی مهم را میداند.» (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۱۳۰)
شرکتهای رهسپار تعالی نمیگفتند: «خوب، مردم، بیایید نسبت به کاری که انجام میدهیم، شور و علاقه داشته باشیم.» آنها به گونهای معقول روشی کاملا متفاوت را در پیش میگرفتند و میگفتند: ما فقط باید کاری را انجام دهیم که میتوانیم نسبت به آن شور و اشتیاق داشته باشیم. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۱۵۴)
شرکتهای رهسپار تعالی رهبرانی سطح پنجم داشتند که فرهنگی ماندگار و مبتنی بر نظم را بنا مینهادند، حال آن که شرکتهای همتراز و ناپایدار با مدیران سطح چهارمی اداره میشدند که شخصا و با اتکا به اهرم زور خواستار برقراری نظم بودند. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۱۸۲)
فنآوری بدون یک مفهوم خارپشتی روشن و بدون قانونمندی کافی برای ماندن در محورهای فکری نمیتواند شرکت را به سطح عالی برساند. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۲۱۶)
لحظهای تامل کنید و به این موضوع بیندیشید. افراد شایسته بیش از هر چیز خواهان چه هستند؟ آنها میخواهند بخشی از تیم برنده باشند. آنها میخواهند در حصول دستاوردهای قابل رویت و ملموس نقش داشته باشند. آنها میخواهند هیجان موثر بودن را در چرخهای که با سرعت تمام حرکت میکند احساس کنند. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۲۴۸)
عالی شدن به مراتب آسانتر از عالی ماندن است. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۲۸۲)
داشتن یک زندگی پرمعنا بدون یک کار پرمعنا، بسیار دشوار است. (کتاب از خوب به عالی – صفحه ۲۹۰)
دیدگاهتان را بنویسید